بهروز سپیدنامه گفت: متاسفانه فضای مجازی باعث شده که به جای نقد عالمانه شعر، یکسری شبکههای دوستی شکل بگیرد که در آن، افراد به اصطلاح شاعر، الکی همدیگر را تعریف و تشویق میکنند در صورتی که شعر آنها شعر قدرتمندی نیست و این رویه به نوعی خودباوری کاذب منجر شده است .
به گزارش ایسنا، منطقه ایلام، دکتر «بهروز سپیدنامه» در مراسم عصر شعر روشنا در حوزه هنری اظهار کرد: متاسفانه امروزه پویایی که شایستهی شعر ایلام است از رونق افتاده است . انتظار میرفت حرکتی که توسط نسل پیشتاز شعر ایلام شروع شد استمرار می یافت لذا باید این موضوع آسیبشناسی شود که چرا شاهد انقطاع یا نوعی رکود در این جریان هستیم و حرکتی که به صورت توفنده آغاز شد به آرامی گرایید؟
وی گفت: در دهه ۷۰ حرکتی آغاز شد که مهمترین ویژگی آن ساختن با نبود امکانات و استغنای از نهادهای فرهنگی دولتی بود. این حرکت شعری به تشکیل انجمن هایی در چمن پارک ها و بر روی نیمکت ها منجر شد .
در آن جلسات، دوستانم با مطالعه حاضر می شدند و نقدهای جانانهای ارائه میکردند. از آن جا که به سلامت نفس یکدیگر اعتقاد داشتیم اگر شعری ضعیف تشخیص داده می شد و اعتقاد نقاد بر پاره کردن آن بود آن شعر پاره می شد .
عضو هیئت علمی دانشگاه ایلام با بیان اینکه هر کدام از ما رسالت خاص خود را در راستای ارتقاء سطح کیفی جلسه انجام میدادیم، تصریح کرد: من در آن زمان در دانشگاه علامه، کارشناسی علوم اجتماعی میخواندم و استاد ظاهر سارایی نیز به تحصیل در کارشناسی ادبیات فارسی مشغول بود. در آنجا در جلسات نقد و بررسی شعر نظیر انجمن حوزه هنری و انجمن خواجو شرکت میکردیم و حاصل آن جلسات را در قالب نامه برای دوستانمان در ایلام میفرستادیم .
سپیدنامه ادامه داد: به عنوان مثال در یکی از آن جلسات حسین منزوی را دیدم که شعر «خیال خام پلنگ من» را خواند و مرا شوکه کرد زیرا با شعری از جنسی متفاوت مواجه شده بودم . از آن لحظه به بعد پیگیر شعر منزوی شدم . نقدهای او را در صفحات مجله فردوسی تعقیب کردم و مجموعه ی نایاب «حنجره ی زخمی تغزل» او را در کتابخانه حسینهی ارشاد پیدا کردم و فتوکپی گرفتم و برای محمدعلی قاسمی فرستادم تا این اشعار مورد استفاده بچههای ایلام قرار گیرد و این قبیل کارها و در غنای شعر بچههای ایلام و تغییر ذائقههای آنها تاثیر داشت و حاصل این فعالیت ها در کنار توانمندی و پشتکار بچه ها باعث شد غزل ایلام به عنوان غزلی مطرح خود را نشان دهد و جایگاه خود را در صفحه “بشنواز نی” که چاپ اثر در آن به راحتی صورت نمی گرفت پیدا کند .
شاعر مجموعهی «و عشق این ماه سرگردن» با بیان اینکه متاسفانه آن جریان پویا بعدها فروکش کرد، ادامه داد: شعر زمانی میتواند پویایی خود را حفظ کند که هم متکی به علم باشد و هم منشهای فردی. یکی از بزرگان جامعهشناسی اعتقاد دارد که بر هر جامعهشناس لازم است که شبی، حداقل سه صفحه مطلب مفید بنویسد یعنی تحلیل جامعهشناسانه داشته باشد. در ادبیات نیز اینگونه است یعنی شاعر باید مطالعه کند و ذوق خود را سر فرم نگه دارد و شعر سرعتی بگوید اینها تمریناتی است که برای شاعران جوان لازم است .
وی ادامه داد: متاسفانه فضای مجازی باعث شده که افراد به جای اینکه نقد شوند و به نقد عالمانه و مشفقانه روی آورند به سمت شکلگیری شبکههای دوستی متمایل شوند. شبکههایی که در آن، افراد الکی همدیگر را تعریف و تشویق میکنند در صورتی که شعر آنها در حد آن تعریف ها نیست و این رویه، نوعی خودباوری کاذب را به وجود آورده است. توهمی که مانع ذیرش نقد شده است .
سپیدنامه تصریح کرد: نسلی که نقد را کنار بگذارد محکوم به شکست است چرا که لازمه پویا شدن هر جریانی نقد آن است اما متاسفانه فرهنگ نقد از جلسات ما رخت بربسته و عموم جلسات، به شعر خوانی تبدیل شدهاند و اگر کسی نقد میشود احساس میکند نقاد به دنبال ضایع کردن او در حضور دیگران است که باید این تلقی کنار گذاشته شود .
وی احساس عدم نیاز به مطالعه و استغنای از گذشته را رویهای خطرناک دانست و گفت: متاسفانه دیده میشود نسل جوان، بزرگان ادبیات فارسی نظیر سعدی ، حافظ، مولانا و فرودسی را کنار گذاشته در حالی که نباید این گونه باشد و همانگونه که در جامعهشناسی معاصر، بازگشت به کلاسیکها تبدیل به یک رویه و اصل انکار ناپذیر شده در عرصه ی شعر نیز تا شاعری، سعدی ، حافظ ، مولانا ، فردوسی و دیگر بزرگان این وادی را نفهمد نمیتوان نام شاعر بر او نهاد. در کنار خطر این انقطاع فرهنگی میتوان به انحراف از سنت نیز اشاره کرد. نظیر التجا به شعر سپید برای فرار از صعوبت سرایش شعر کلاسیک. بنده اعتقاد دارم همانگونه که خط شکسته امتداد خط نستعلیق است، شعر سپید نیز امتداد شعر کلاسیک است. وجود آثار کلاسیک قدرتمندی از شاعران سپیدسرایی نظیر شاملو و فروغ، موید این ادعاست .
وی شاعران جوان را به رعایت ادب توصیه کرد و گفت: نباید با توهم استادی و شاعری احترام به پیشکسوتان را نادیده بگیرند. چون افتادگی و تواضع در برابر استاد رمز کسب فیض است و اگر این اصل نادیده گرفته شود نمیتوان قلههای پیشرفت را آن گونه که شایسته است طی نمود.